بیشتر مردم به مهارتهای تصمیم گیری نیاز دارند(یه دل می گه برم برم یه دلم میگه نرم نرم!)

مراجعی که برای تغییر زندگی اش تصمیم می گیرد و اقدام می کند، در ابتدا باید با احساساتش کنار بیاید و سپس با واکنش افراد مقابله کند. این کار غالبا دشوار است، به خصوص اگر تصمیمات و اقدامات او موجب ناخشنودی دیگران شود. همچنین اگر مراجع اقدام جدیدی بکند باید ریسک کند و منتظر نتایج نامشخص آن باشد و همه اینها ممکن است ددناک باشد. آسان تر آن است که به زندگی فعلی خود ادامه دهد و به خودش فرصت استراحت دهد و بدون ایجاد تغییر با درد شناخته شده اش کنا ربیاید، به جای آن که ریسک و اقدام تازه ای کند که دردی ناشناخته به همراه داشته باشد. ولی او سرانجام بایدتغییر کند و به اقدام تازه ای بپردازد. و در تمام این مراحل مشاور به کمک می آید. به این ترتیب به آسانی می توان فهمید که ترس ها و اضطراب های درونی مراجع گاه مانع انتخاب و اقدام می شود. این ترس ها عبارتند از :

            - ناتوانی مواجه شدن با احساسات خود،

           - ناتوانی مقابله با واکنش دیگران،

          - ترس از پیامد ها،

          - ترس از تکرار تجارب بد گذشته، 

           - تداخل نامناسب «بایدها» و «نبایدها»،

          - ترس از دست دادن آسایش و پاداش ها،

          - فقدان مهارتهای لازم برای انجام اقدام مقتضی. 

 و اما مقابله با موانعی که بر سر راه اقدام وجود دارد: هر کسی باید بر مبنای رشد شخصی و هوش و مهارتهایش و شرایطی که دارد با همراهی مشاور دیر یا زود به حل موانع برسد. 

هر گاه مراجعی با مانع برخورد کند و نتواند اقدام و یا انتخاب نماید، مشاور باید در مقابل وسوسه وادار کردن مراجع به این کار مقاومت کرده و در عوض او را به نقطه ی آگاهی در چرخه آگاه سازی برگرداند. به خصوص او باید مراجع را نسبت به موانع آگاه سازد و او را به کشف این احساس ترغیب نماید. مشاور باید مراجع را مثل یک هنرمند؛ نسبت به احساسات و تجارب درونی اش که مانع تصمیم گیری و انتخاب او است آگاه سازد. از مراجع بپرسد که چه احساسی دارد و به او اجازه دهد که به ابراز هیجانات خود بپردازد. سپس به بررسی افکاری که موجب ایجاد مانع شده است بپردازد. 

هدف از این کار آن است که مراجع را به تجسس و مقابله با موانع تصمیم گیری و انتخاب ترغیب نماید و بفهمد آیا مراجع از احساسات خودش می ترسد (برای مثال آیا از کاری که دوست دارد و می خواهد انجام دهد، احساس گناه می کند؟) و یا می ترسد دیگران به او توهین کنند. شاید هم دلایل دیگری دارد. همچنین، می تواند با تمرکز بر موانع تصمیم گیری، دریابد که مسایل مهم تر دیگری وجود دارند که باید با آنها مقابله کند. اگر مشاور بخواهد که فرد موانع را پشت سر بگذارد و حرکت کند باید به او کمک کند که سطح آگاهی اش را بالا ببرد و بر موانع تصمیمش تمرکز کند؛ بطوری که بتواند به علمی ترین و رضایت بخش ترین صورت آنها را حل کند. 

سوالات مناسب برای کشف موانع عبارتند از:

- به من بگویید که وقتی در مورد اقدامی خاص یا تصمیمی فکر می کنید به لحاظ عاطفی یا هیجانی چه تجربه ای دارید؟

 - وقتی در مورد اقدامی خاص یا تصمیمی فکر می کنید در درونتان چه اتفاقی می افتد؟ 

- وقتی هیجانی را تجربه می کنید چه افکاری دارید به چه می اندیشید؟ 

فرد باید به سطحی از آگاهی برسد که بتواند موانع را شناسایی کند و احساساتش را درکند و در چرخه آگاهی قرار بگیرد و به وحدت و یکپارچگی برسد. 

      ترجمه خانم دکتر مه سیما پورشهریاری                             (کاترین و دیوید گلدارد)        

    Kathryn & David Geldard

محیط و فشارهای روانی گذشته باعث افکار و احساساتی می شوند که اغلب فرد را با دوراهی مواجه می سازند. برای مثال یک پسر ممکن است برای جبران و یا طرد نشدن در بین دوستانش و یا حسادت به یکی از اعضای همسال خانواده اش که تازه ازدواج کرده شدیدا احساس برقراری رابطه با دختری کند در حالی که مدریت برای رابطه و یا هیچ هدفی برای ازدواج نداشته باشد.